چند ماه بود پیگیر یک جلسه حضوری با وی بودیم. بین تهران و رشت و دیگر استانها و بعد فهمیدیم کشورها جابجا میشد. سرانجام وقتی داد. زودتر از زمان مقرر در موزه میراث روستایی حاضر شدیم.
دهان بستیم و فقط شنیدیم. زمانی در مسافرت به اروپا میهمان دوستانی بوده است. میگفت والاترین احترامی که آنان برایش قایل میشدند آن بود که از وی دعوت میکردند تا روی صندلی پدربزرگ یا پدر پدربزرگشان بنشیند. میپرسید چند نفر از ما صندلی پدرمان را در خانه داریم؟
میگفت مردمانی که سرزمین پدری خود را به درستی نشناسند، نمیتوانند برنامههای توسعه پایدار طراحی و اجرا کنند.