هوستون یکی از شهرهای بسیار آلوده آمریکا است. پالایشگاه های محلی هوا را به شدت آلوده کرده اند. خیلی روزها هوا بوی نفت می دهد.
رودخانه بایوس بیشتر آبراه حمل فاضلاب است تا رودخانه آب شیرین. زباله در کنار رودخانه، خیابان و پیاده روها فراوان دیده می شود. (پس اینجا هم بهشت رویایی نیست!)
از کودکان می پرسم. مشکل هوا، آب و زباله را می دانند اما فقط یک سوم بچه ها اعتقاد داشتند این مشکلات زیست محیطی مستقیم بر زندگی آنها تاثیر دارد.
حال پرسش اینجاست؛ چطور ممکن است بچه هایی که موضوع آلودگی را می دانند و در یک شهر آلوده زندگی میکنند، از آلودگی شهر خود بیخبر باشند؟
چند دقیقه در این مورد فکر کنیم. مدلی که میتواند مشابه داستان خیلی از روستاهای گیلان یا استانهای دیگر باشد. حتما شما هم بارها و بارها از خود پرسیده اید که چرا حساسیت کمتری بین برخی از ماها برای رعایت پاکیزگی وجود دارد.
شرط فهمیدن آلودگی آنست که فرد وضعیت آلوده موجود را با شرایط کمتر آلوده ای مقایسه کند. یعنی هرچه در دوران کودکی در محیطی تمیزتر زندگی کرده باشیم، حساسیت ما نسبت به آلودگی فعلی بیشتر است. ما این تجربه را در مورد گردشگران نیز داریم. به عنوان مثال، در مسیرهای مختلف گردشگری کنار ساحل دریا و بستر رودخانه، وقتی وفور زباله ها را می بینند، واکنش همگیشان یکسان نیست.
تجربه آلودگی در کودکی، در فهم و استنباط ما از آلودگی موجود مهم است. ممکن است جامعه ای دچار فراموشی نسلی زیست محیطی شود. یعنی با توالی نسل ها، حساسیت نسبت به آلودگی بیشتر یا کمتر شود. برای داشتن فردایی پاکیزه تر، لازم است کودکانمان را در محیطی پاکیزه پرورش دهیم و آنها را در کارهای دسته جمعی برای زباله روبی، کاهش تولید زباله و دست آخر ساخت وسایل ابتکاری و ارزشمند با مواد دور ریز تشویق و راهنمایی کنیم.
منبع: کودک و طبیعت، ترجمه آقایان وهاب زاده و حسینیان