خوابند. دیگر برگ جدید ندارند اما گلهای سفیدی دارند. چایزارها را می گویم.
زرد شده اند. امسال، کمترند اما درشت و آبدار. پرتقال ها را می گویم.
تازه رسیده اند اما گس گس. خرمالوهای جنگلی را می گویم.
صدای ناهنجارند. طنین غمناکند اما کوچ پرندگان را خبر می دهند. تفنگ های شکاری را می گویم.
آرام آرام، لحاف سفید و کلفتی به روی خود می کشد. می خواهد چشم روی هم بگذارد تا بهاری دگر آید. هنوز این لحاف را خط خطی می کنیم با دو خط موازی. رخصت می خواهد تا بخوابد. جوردشت را می گویم.
تا چاله سرا پایان آمده اند. عمودی و افقی می شوند. کشدار و باریک و گاه، پراکنده و درهم. ابرها را گفتم.
تیرماه تقویم گیلانی، سرخ و زرد و نارنجی است. چون لباس قاسم آبادی است یا قله گیشار.
پاییز است.