پیشنهادش را مهران داد. با پویان عازم لیمه سرا شدیم. از پاکوبی که به سمت رودخانه میرود حرکت میکنیم. درختان لیلکی فراوان هستند.
کرامیج یا گوساله نر هم زیاد است. گالشیها بالای درخت با داس مخصوص خود شاخ و برگ درختان را میبرند تا برای گاوها خوراک تهیه کنند. از سراشیبی بالاتر میرویم. به ماه سیریک که چند کلبه در کنار هم است میرسیم. اینجا محلی است که یعنی ماه سر میکشد.
بالاتر میرویم. به گروهی کوهنورد بر میخوریم. هر منطقهای با دروازهای چوبی که به آن بلت گفته میشود مرز بندی شده است. بَلت مار عنصر اصلی بلت است. چوب قطوری به شکل 7 فارسی. بلت طوری طراحی و نصب میشود که تحت تاثیر وزن و زاویه نصب، وقتی بازش میکنی، خود به خود بسته میشود.
به کلبههای عمواکبر میرسیم. کلبهای با صفا و دوست داشتنی. آتشدانی در خانه دارد. دودش سقفها را مشکی کرده است.
راهی خشکا سرا میشویم. آبگیری است که دورتادور آنرا درختان و روی آنرا سبزینههای زیبا فرا گرفته است. بسیار دیدنی است.
بر میگردیم. شعرهای آی لیلی و سیاه ابران را برای عمو اکبر میخوانیم. میگوید به ما سر بزنید.