آقای حمید عامریان، در کتاب فرهنگ اقوام ایران می نویسد:
کشورهای اروپای غربی سالها با صرف هزینه های گزاف، همه افراد به ویژه دانش آموزان و دانشجویان خود را وادار به گردشگری کردند و برای نخستین بار موفق به انسجام و یکپارچگی شدند. به اهداف بزرگی چون پایتخت واحد، پارلمان واحد، پول واحد و جاده های مواصلاتی واحد دست یافتند. اما کشورهای اروپای شرقی بین ملتهای خود گردشگری نداشتند؛ یکدیگر را نشناختند و نتوانستند سوء تفاهمات خود را در بستری منطقی برطرف کنند. همچنان سعی کردند از راه جنگ و خونریزی تجارب تلخ گذشته و موفقیت های کوتاه مدت و ظاهری ناشی از جنگ را تجربه کنند. جنگهای خونین بالکان و یوگسلاوی اتفاق افتاد.
راز حل مشکلات دیرینه در اروپا چه بود؟ تلاش کشورها برای رسیدن به شناخت از یکدیگر نبود؟ مگر جز این بود که اروپاییان ابزار این شناخت را فقط در گردشگری و آنهم گردشگری علمی هدفمند و روشمند یافتند؟ ما چقدر سفر می کنیم؟ چقدر کشورهای همسایه خود را می شناسیم؟ چقدر شهرها و روستاهای اطرافمان را می شناسیم؟