والدین احساس می کنند فرزندان آنها موفق نمی شوند مگر اینکه پدر و مادر در هر موقعیتی محافظ آنها باشند و کوچکترین مسایل آنها را کنترل کنند. حدی از کمال که در گذشته از خود آنها انتظار نمی رفت.
والدینی با فرزندانی آپارتمانی، در حصار دیوارهای بلوکی و سربی، جدا از طبیعت، درختان و حیوانات و اسیر ابزارهای مدرن ارتباطی.
در این شرایط والدین، به خود حق می دهند در کار تربیتی هر معلم و مربی، دخالت کنند. فرزندان را به سمت طیف کوچکی از رشته های تحصیلی و دانشگاه ها و مشاغلی چون پزشکی، حقوق و مهندسی هدایت میکنند گو اینکه اگر به یکی از این معدود دانشگاه ها وارد نشود، آینده ای نخواهند داشت. فرزندان را از تفریح، ورزش و حتی کمک در کارهای خانه معاف می کنند تا جاییکه از داشتن خواب کافی و استراحت محروم می شوند. بیشترین چیزی که در موردش از آنها سووال می کنند نمراتشان است. عشق و محبت وابسته به نمره است.
فرزندان پر درنیاورده، شکسته می شوند، خسته اند و آسیب دیده و در نوجوانی کمی، پیر شده اند.
حالا وقت آنست والدین به خود بگویند: ما پدر و مادرهای شایسته ای هستیم. فقط ترسیده ایم که آنها آینده ای نداشته باشند تا ما بتوانیم با آن به دوستان و اطرافیان، فخر بفروشیم!!
منبع: نشریه کی دبلیو سی، سال نهم، دی ماه ۹۵