حتما شما هم خانواده های مختلفی را دیده اید یا خود از آن دسته هایی هستید که طوطی نگه میدارند، سگ و گربه و مار و سمندر. غایت هدف یک باغ وحش جز این نیست که با صرف هزینه های هنگفت، شرایط زندگی حیوانات را به گونه ای تامین کنند گو اینکه آنها در طبیعت واقعی هستند؛ همان کاری که طبیعت میلیونها سال است به سادگی و بی نیاز به انسان انجام داده است.
طبیعت را به حال خود رها کنیم و از دست آموز کردن حیوانات بپرهیزیم. این شعار اغلب کارشناسان محیط زیست است.
دیدار از باغ وحش ها و موزه ها اغلب با عجله، بی حوصله، بی برنامه و بیشتر با هدف سرگرمی است. در این مراکز، رویارویی با طبیعت، جانوران و اشیا بر تجربه چیزهای نادر و غیر معمول تکیه دارد تا بر زیستگاه ها و موجودات بومی و آشنا. با هربار حضور ناخواسته و ناخودآگاه خود در این مراکز، با خرید هر حیوان دست آموز میگوییم و میخواهیم که طبیعت را بیشتر در چنگال این موجود دو پا محصور کنیم. بسا کارها که در پس آن ناکارهاست و اندیشه نمی کنیم که چه می کنیم.
فارغ از اینکه این نمایشگاه ها تا چه اندازه پیشرفته اند، همچنان تلاشی برای شبیه سازی، تقلید و بازآفرینی واقعیت هستند؛ این اساسا یک نمایش است که مصنوعی بودنش را بسیاری بازدید کنندگان از جمله کودکان به راحتی تشخیص می دهند. تجربه های به دست آمده از باغ وحش ها و موزه ها فاقد صمیمیت، چالش، خلاقیت و مشارکت فعالی است که در رویارویی های مستقیم با طبیعت به چشم می خورد.
دهه ها است تاریخ سازی نیز دستور کار موزه ها قرار گرفته. یعنی ما اشیا و صحنه هایی را می بینیم که نبوده و ایجاد شده. چرا چنین است؟
یک پاسخ آنست که وقتی توجه و علاقمندی وافری به مصنوعی کردن هر چیز داریم و هر چیز بکر و دست نخورده را می خواهیم محصور در آپارتمان و شهر خود بداریم، پس جریانهایی اینچنینی را نیز باعثیم. دست آخر اینکه رشد شخصیت کودکان در گرو حضور در برنامه ها و سفرهای کم تعداد و در ارتباط مستقیم با طبیعت است. خیلی وقت ها بهتر است کاری نکنیم و طبیعت را به حال خود رها کنیم.