عمو اکبر

خیلی‌ها فیلم هامون را دیده‌اند. من اما مثل خیلی فیلم‌های دیگری که ندیده‌ام، هامون را هم ندیده‌ام. و برای اولین بار افسوس ندیدن یک فیلم را خوردم. وقتی با علی عابدینی چای نوشیدیم و صحبت‌هایش را شنیدیم.

داستان این است، که امروز درست بعد از رفتن مهمان‌هایمان، موبایل من زنگ زد، شماره‌ای از همین دور و بر قاسم‌آباد. آن سوی تلفن صدای مردی آمد: «من شماره شما را از اکبر رضوانیان گرفته‌ام و اکبر مشکاتی هستم.» ما در آسمان‌ها به دنبالش بودیم و او اکنون همین نزدیک بود. روز اولی که در قاسم آباد علیا دنبال مکانی برای گیله بوم بودیم سراغ اکبر مشکاتی را گرفته بودیم اما تا همین امروز نتوانسته بودیم بیابیمش. فرصت را غنیمت شمردیم. ملک میان، جاده‌ای که به میان جنگل می‌رود و خانه‌ای که گفته بود با لحاف قرمز روی تلارش می توانی بیابیش. خانه‌ای گلی و قدیمی، از یک سو به دریا و از دیگر سو به کوه و جنگل. تلار خانه با برگ‌های پاپیتال مسقف شده بود و ملک قاسم آباد در در زیر پا و کمی دورتر دریای آبی خزر. به داخل دعوت می‌شویم: قل قل سماور با کاسه‌ای مسی در زیر آن، و عکس‌های قدیمی و سازهای آویخته بر دیوار. گهواره‌ای چوبی که اکنون شیشه‌های مختلف بر روی آن جا خوش کرده بودند. گفت و ما شنیدیم و حظ بردیم. از خاطرات گروه موسیقی «مدنگ» با کیارش اقتصادی و مازیار آل داوود، از هتل بی ستاره‌اش با جعبه‌های پرتقال، در زیر آسمان پر ستاره و ….

ما برگشتیم به گیله بوم، اما دلمان ماند پیش عمو اکبر و خانه‌اش و ساعتی که پیش وی بودیم. لازم بود که به عمو اکبر رضوانیان زنگ بزنیم و برای این پیوند میمون تشکر کنیم.

دیدار اول ما با عمو اکبر در خانه‌اش در قاسم آباد علیا

You may also like...

Just send a message to +98-919-639-61-85 on WhatsApp

Or send an email to gileboom@gmail.com